اگر مدیر یک مجموعه یا کارمند یک شرکت هستید، این مطلب برای شماست. نیروی انسانی شاخص و موفق چه کسی است؟ اصلا تعریف موفقیت چیست؟ چگونه این کامیابی حاصل می شود؟
در دنیای کنونی که نیروی انسانی هر سازمان تبدیل به حیاتی ترین نقطه قوت آن شده است، سخن از کارمند کارآمد، منابع انسانی موفق و تاثیرگذار امری اجتناب ناپذیر است. هرچند به نظر می رسد هنوز مدیران زیادی هستند که نمیتوانند تعریف دقیقی از موفقیت یا عدم موفقیت شبکه انسانی تحت امرشان ارائه کنند. مساله ای که این روزها بر سرزبان افتاده است و حتی پای روانشناسان و کارشناسان دیگر حوزه های علوم انسانی را به مبحث مدیریت و تجارت باز کرده است.
تفاوت در نگرش ها:
بنظر می رسد تعریف دقیقی از کامیابی و موفقیت وجود ندارد و برای این واژه ها از نظر هرکسی معنایی وجود دارد. به همین ترتیب در یک مجموعه با اعضای مختلف، که هرکدام پیشینه و عقیده ای مختص خود را دارند، تعاریف متعددی از موفق بودن به گوش می خورد. باید این واقعیت را در نظر بگیریم که حتی در سنتی ترین سازمان های تحت رهبری یک مدیر مطلق، هر فرد دارای منیت و هویت شخصی ای ست که حتی اگر آن را بیان نکند، در جایی پسا پرده ذهنش آن را با خود به دوش می کشد. همین امر سبب می شود که در ناخودآگاهش استعاره ای برای حس موفقیت خود ترسیم کند. خصوصا اگر با افرادی روبرو باشیم که به مواردی چون ایده آل گرایی،خودمحوری، بی عیب و نقص بودن و انعطاف ناپذیری گرایش داشته باشند. چنین شخصیت هایی از همان عنفوان نوجوانی تصویری دقیق از موفقیت در ذهن خود حک کرده و هر چیزی غیر از آن را شکست و نابودی به حساب می آورند.
موفقیت و خرسندی دو روی یک سکه:
اگر اندکی واقعبین و روشن نگر باشیم، در خواهیم یافت که کامیابی یک سازمان به داشتن نیروی انسانی موفق وابسته است. حس رضایت از خود و خوشنودی نسبت به کاری که میکنیم روی دیگر این سکه است.
کارمندی را در نظر بگیرید که تمام وقت خود را صرف پروژه ای می کند که به او محول شده است. انتخاب او به عنوان مجری این طرح، اگر براساس علائق و توانایی ها و شایستگی هایش، صورت نگرفته باشد، به احتمال قوی منجر به شکست وی و در نهایت عدم موفقیت کل مجموعه میشود. از طرفی نیز ممکن است به دلیل حساسیت بیش از حد وی، مسئولیت پذیری، فشار کاری و اجتناب از تنبیه و مواخذه، در نهایت این فرد، موفق به پیشبرد صحیح فرآیند درخواست شده شود.
ولی تمام داستان به اینجا ختم نمی شود و بسیار دیده شده است که افرادی به ظاهر موفق و محبوب در یک زمینه کاری که از حقوق و مزایای خوبی نیز بهره می برند، در اواسط دوران کار شان استعفا داده و خودخواسته خدمت را ترک کنند. آیا این واقعا همان چیزی است که یک مدیر از نیروی کار کارامد خود انتظار دارد؟
پیشنهاد میشود بخوانید: مشاوره منابع انسانی
وظیفه یک مدیر موفق:
در مطالب قبلی به مساله مدیران موفق پرداخته ایم. حال باتوجه به آنچه در این متن بحث کردیم، این سوال را مطرح می کنیم که کارمندان موفق یک مدیر موفق چه کسانی هستند؟
داشتن نیروی انسانی کارمند و شایسته که همیشه آماده به خدمت است نیازمند این فاکتور ها می باشد
۱٫انتخاب درست کارکنان برای جایگاه های شغلی ای است که به آنها واگذار می شود. برای انجام یک انتخاب صحیح میتوانیم از ابزارهایی کمکی نظیر تست های شخصیتی و همچنین گردش شغلی استفاده کنیم. بعلاوه همانطور که در مطالب قبلی بحث شد بسیار مهم است که روابطی صمیمانه و شبکه سازی شده در یک سازمان خلاق و پیشرو برقرار باشد تا افراد به شناخت صحیحی از یکدیگر دست یابند.
۲٫ یادآوری این موضوع به کارمندان که، دستیابی به اهداف کلان شرکت، به خوشنودی و رضایت شغلی آنها وابسته است.
۳٫ یکسو کردن اهداف شخصی شغلی کارکنان و اهداف سازمانی با دادن پاداش و شناخت صحیح ازافراد برای دادن پاداش مناسب و دلخواهشان.
۴٫ داشتن شعاری یکسان و همگانی برای تمامی اعضای کسب و کار و ایجاد انگیزه های ذهنی قوی از طریق کلمات.
نتیجه گیری:
نیروی انسانی موفق، چیزی جدای از موفقیت سازمان نیست و شکوفایی هر کسب و کاری د رگروی شکوفایی و خودباوری و رضایت شغلی تک تک افراد در آن مجموعه می باشد.